مقدمه
 

برای تبیین و ارایه یک تعریف روشن و جامع از «حقوق زنان» در سطح جهان تاکنون مطالعات و بررسیهای مختلف و گوناگونی با رویکردهای متفاوت و بعضاً متناقض صورت پذیرفته است. در کشورهای مسلمان نیز چنین مطالعات و بررسی هایی، آن هم با دیدگاه های گوناگون انجام شده است و شاید بتوان گفت که در این کشورها نوعی بحران فرهنگی و فکری در زمینه های گوناگون سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و از جمله در خصوص موضوع مورد بحث، جریان داشته و دارد. در میان کشورهای مسلمان، در کشور ما در صد سال اخیر شئون و حقوق زنان موضوع بحث، بررسی، مطالعه و حتی مناقشات مختلفی بوده است. بررسی و نقد موقعیت اجتماعی، مدنی و حقوقی زنان و خواستهای ترقی خواهانه در زمینه های اجتماعی، مذهبی، علمی و ... حاصل پرسشهای جدید، نگرش و معرفت تازه به مسایل فردی و اجتماعی و در نهایت نتیجه نوعی بیداری فطرت انسانی، الهی افراد در جهت شکوفا ساختن استعدادهای نهفته بشری است.
با مطالعه تاریخ، نادیده انگاشتن حقوق انسانی و اجتماعی زنان، و ظلم و ستم نسبت به آنها را در طی قرون مختلف و همچنین در مقاطعی از زمان پیشرفتهای مثبتی در جهت رفع تبعیض و ظلم و ستم از آنان را ملاحظه خواهیم نمود. اما بحث در خصوص حقوق زنان در دوران اخیر از نهضت حقوق زنان در غرب در قرن بیستم آغاز و وارد مرحله ای جدید، بحث انگیز و مجادله آمیزی حتی در داخل خود کشورهای غربی شد.
امام خمینی و الگوهای دین شناختی در مسایل زنان
حضرت امام خمینی، پس از معصومان (ع) که برگزیدگان خاص الهی اند، نسخه ای بی مثال از شخصیتی جامع است که برای تبیین و شناخت وی باید از زوایای متعددی نگریست و به تحلیل و ارزیابی و مقایسه پرداخت. حضرت امام، در چهره یک انقلاب بزرگ کسی است که یکی از اصیل ترین انقلابها را تا سرمنزل پیروزی رهبری کرد. در مدیریت و رهبری، نظامی را پایه ریزی و در سالهای دشوار شکل گیری و علی رغم توطئه ها و مانع تراشیهای بسیار، رهبری کرد که نسخه ای منحصر به فرد است. در مقام استادی و تدریس، به تعلیم و تربیت صدها شاگرد در حوزه های مختلف اصول و فلسفه و اخلاق و عرفان نشست. در نگارش و بیان، آثاری فکری و پاسخگوی را در زمینه های مختلف ارائه کرد که برای سالهای سال سرمایه مراکز علمی و محافل بسیاری نیازها خواهد بود.
در اخلاق وعرفان و سلوک معنوی، هم از بعد نظری و هم در میدان عمل، به عنوان یک عارف صاحب نظر، و سالک علی مقدار، در ردیف یکی از اولیای عظیم الشأن الهی، لنگر آرامش و ثبات ملتی شد که جهان استکبار و سلطه جویان شرق و غرب، عزت و آزادی آن را نشانه رفته اند. حتی در ادبیات عرفانی، مجموعه ای از زیباترین سروده های عمیق عرفانی را برجای گذاشت و توان بالای خویش را در این خصوص نشان داد. در زندگی شخصی و سلوک خانوادگی در مقام همسر و پدر، نمونه ای متعالی و الگویی جاودانه از یک زندگی موفق را ارائه داد.
اینها و ابعاد دیگری از این دست که با یک نگاه کوتاه به شخصیت آن عزیز به چشم می آید، و نیز زوایای پنهان و لایه های عمیق دیگری از شخصیت امام که گذشت زمان آن را آشکار خواهد ساخت، هر کدام در جای خود بسیار مهم است و سر جمع نیز نسخه ای می شود که آن را «امام خمینی» می نامیم. اما یکی از مهمترین و راهگشاترین ابعاد شخصیتی امام و از یک منظر، مهمترین بعد شخصیت ایشان، بعد دین شناسی و نوع نگرش ایشان به اسلام و تفسیری که از دین ارائه می کند و چهره ای که از اسلام ترسیم می نماید می باشد.
اگر از این منظر به ویژگیهایی که شخصیت استثنایی حضرت امام را شکل می بخشد نگاه شود، انسانی خواهیم یافت که بیشترین نسبت و عمیق ترین و جامع ترین درک را از دین شریف اسلام دارد. انسانی با این ویژگیها، اسلام شناسی کم نظیر است که در حوزه علم و عمل و در عرصه عملی ساختن مکتب، نمونه ای اعلی و شخصیتی بی مثال به شمار می رود. او در عرفان عملی و رهیافتهای شهودی که از مسیر دل و تصفیه درون به چنگ می آید، چنان که قرآن کریم بر رابطه روشن میان «تقوا» و «معرفت» تأکید دارد به شناخت شهودی بسیاری حقایق نایل آمده است.(1)
حضرت امام، در «عمق» ، ژرف ترین حقایق و معارف را در مباحث عرفانی، فلسفی، اخلاقی و تفسیری خود ارائه کرده است و در «سطح» ، اسلام را دین زندگی، دین حکومت و سیاست و دین مدیریت جامعه و سامان بخشی به زندگی مادی و معنوی بشر می داند. در جایی حضرت امام اسلام را نه دین حکومت بلکه اساساً مساوی با حکومت به معنای عام و فراگیر آن می شمارد و احکام و مقررات آن را در واقع قوانین اسلام و بخشی از حکومت و به منزله اموری ابزاری برای اجرای حکومت و بسط عدالت معرفی می کند.(2)
طبعاً فرآیند دین شناسی انسانی شایسته و وارسته چون حضرت امام که از این منظر به دین و رهنمودهای آن می نگرد، بسیار متفاوت است با نظریه پردازی و در واقع «توهم پردازی» کسانی که یا به خاطر فقر ناشی از تحجر و بسته نگری، اساساً دین را امری منفک از سیاست و مدیریت جامعه می شمارند، و یا از سر روشنفکرنمایی و وارفتگی سیاسی- عملی در نظریه نویسی، حتی حکومت و سیاست و مدیریت پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) را نیز امری زمینی و غیر الهی و خارج از رسالت دین و در حوزه تشخیص و خواست عرف و جامعه معرفی می کنند و عهده داری آن توسط پیامبران و امامان را تنها ناشی از تن دادن به خواست مردم می دانند؛ و در بیشتر روزگاران که به گفته اینان، مردمان چنین خواست و اقبالی را نسبت به حکومت انبیا (ع) و ائمه (ع) نداشته اند، آنان نیز به تنها وظیفه و رسالت خود یعنی ابلاغ دین بسنده کرده اند.(3)
اینکه مجال پرداختن مبسوط به این وجهه از شخصیت حضرت امام نیست. هدف فقط اشاره به این است که اولا اگر به شایستگی های کم نظیر حضرت امام در شناخت، قرائت و تفسیر صحیح و جامع از دین و شریعت اسلامی توجه شود، و ثانیاً به جایگاهی که ایشان از آن منظر حوزه عمل دین و ترسیم و تفسیر چهره شریعت مقدس می پردازند توجه شود، و ثالثاً اگر به نیاز حیاتی و گسترده جامعه به فهم و شناخت درست دین و عرصه عمل و کارکردهای آن توجه شود، و رابعاً اگر به تلاش تخریبی و گمراه کننده دو جبهه افراط وتفریط، به تقصیر یا از قصور ، در حوزه دین شناسی و تحلیل منابع و تفسیر مخصوص شریعت، توجه شود، و خامساً اگر به کم کاری، نسنجیده گری و یا جزئی نگری محافل مسئول در ارائه چهره ناب و بی آلایش دین (و در اینجا مشخصاً در چارچوب قرائتی که حضرت امام از آن دارند) و زدودن سلیقه ها، خرافه ها و نظریه پردازیهای التقاطی از سیمای تابناک و پاک اسلام، توجه شود، اذعان خواهیم کرد که مهمترین وجهه همت ما و لااقل یکی از مهمترین مسئولیتهای ما، شناخت دین و آموزه های شریعت از منظر نگاه امام و در چارچوب الگویی که آن بزرگوار ارائه کرده است می باشد. و پر واضح است روش اساسی و منطقی در نگرش به دین از این منظر، دستیابی به اصول و الگوهایی است که چارچوب نگرش امام به مسایل دین و احکام شریعت را ترسیم می کند و از این طریق، دستیابی به الگویی جامع در دین شناختی امام و ترسیم نگره ای کامل و سازمان یافته از پیکره سالم و کامل دین که در باور ما نظام دین نیز همچون «نظام احسن» آفرینش، «نظام احسن» در تشریع و ظابطه مندی همه چیز است حتی «غرامت یک خراش» ؛ چنان که در تعبیر امام صادق (ع) آمده است.(4)
اینکه مبادی رویکرد امام به دین شناختی چیست و با کدام روش به تفسیر وتحلیل نصوص و منابع دینی می پردازد؟ و اینکه در هرم دین شناختی امام کدام عناصر و اجزا در «قله» و کدام در «دامنه» و کدام در «قاعده» قرار می گیرند؟ و جایگاه هر یک از اجزا کلیت دین کجاست؟ و ملاک وحدت و انسجام و ارتباط منطقی میان اجزا چیست؟ و پرسشهای بسیاری از این دست، طبیعی است که در این فرصت چاره ای جز میانبر زدن و پرداختن مستقیم به موضوع این نوشته نیست.و آن «الگوهای دین شناختی در حوزه شخصیت زنان و مسایل آنان» می باشد. اما پیش از پرداختن به بحثهای موردنظر، ناگزیریم چند نکته توضیحی را بازگو کنیم.
1- چنان که اشاره شد به نظر می رسد عمده ترین و بلکه راهگشاترین کار در شناخت و شناساندن اندیشه های امام در زمینه های مختلف ارائه اصول و الگوهایی است که از یک سو تصویری روشن و جامع و حتی الامکان سازمان یافته از اندیشه امام و نگاه تفسیری ایشان از دین را در آن زمینه ارائه دهد و به دور از جزیی نگری و نگرش تبعیض آمیزی به اندیشه ها و مواضع آن بزرگوار باشد، و از سوی دیگر بتواند ملاکی برای عمل و هر چه کاربردی تر شدن آن، و معیاری برای ارزیابی دیدگاهها و عملکردها باشد. این است که در این مقاله تلاش شده است الگوها و معیارهایی برای نگرش به جایگاه انسانی اجتماعی بانوان و مسایل آنان بر اساس اندیشه و نظر امام و مستندسازی اجمالی آنها، ارائه شود.
2- وقتی الگوهای ارائه شده برای ما می تواند به عنوان «الگوهای دین شناختی» مورد استناد و استفاده قرار گیرد که به شخصیت حضرت امام و جایگاهی که از آن موضع، سخن می گویند، و دین را تفسیر می کنند و شرح و بسط می دهند، کاملا توجه شود. بسیاری انسانها به تجزیه و تحلیلی مسایل دینی می نشینند، از زبان اسلام سخن می گویند، به نظریه پردازی و تفسیر شریعت می پردازند؛ به گونه ای که می توان گفت نسبت نظریه پردازی در دین و سخن گفتن از شریعت و کتاب نویسی و پژوهشگری در حوزه مسایل دینی ، بیش از سایر علوم و موضوعات است، اما پرو اضح است که نسبت و قرابت اینها به حقیقت دین و واقعیت شریعت، همه در یک سطح نیست، همه در یک مرتبه حجت و قوّتی که مایه آرامش وجدان دینی و پایبندیهای شرعی باشد نیست و چنین انتظاری نیز نمی رود. شخصیتهای علمی و اندیشمندان و صاحب نظرانی که سخن و نظر آنان در حوزه احکام دینی، «حجت» باشد و در حوزه «عقیده و باورهای دینی» مایه آرامش و تحکیم پیوندهای اعتقادی مؤمنان باشد، طیف وسیعی را شامل نمی شود و باید گفت در هر دوره گروهی محدود می باشند و طبیعی است در این گروه نیز کسانی که اندیشه و نظر آنان مبنای عمل جامعه باشد، انگشت شمار خواهند بود.
حضرت آیت الله العظمی امام خمینی، از زبان و شریعت، راه می نمایند و به تفسیر و تبیین آموزه های دینی می پردازند، در جایگاه کسی سخن می گویند که فقط بخشی از ویژگیهای وی اینهاست : فقیه چیره دست، فیلسوف، مفسر، صاحب نظر در اخلاق و عرفان نظری، عارف وارسته، و مرجع تقلید، با همه لوازم و شرایطی که این اوصاف دارد.
سخن ایشان، سخن یک نویسنده، سخنران، یا متفکر یا نظریه پرداز محض یا یک منتقد و مصلح اجتماعی صرف نیست.
انسانی در این جایگاه، نمی تواند و نباید سخن به مبالغه گوید یا به انگیزه جاذبه های تبلیغاتی و رضایت خاطر این شخص یا آن گروه و در خوشایند مریدان، اظهار نظر کند. اگر اضافه شود امتیازها و ویژگیهای دیگری که در امام بود و از وی نسخه ای منحصر به فرد ساخته بود، بویژه انسانی که علاوه بر اوصاف مذکور در جایگاه رهبری یک انقلاب و سپس نظام، به تبیین دین و آموزه های شریعت مقدس می پردازد، آن وقت به اهمیت اندیشه و نگاه امام و قرابت آن با حقیقت دین بیشتر اذعان خواهیم داشت.
این است که به راحتی پای این ادعا می ایستیم که ما از حضرت امام خمینی کسی را نزدیکتر و آشناتر به شناخت اسلام و راه و رسم اولیا عظیم الشأن آن (صلوات الله علیهم) سراغ نداریم.
3- موضوع این نوشته همان گونه که از عنوان آن پیداست ارائه آن دسته از الگوها و معیارهایی است که در نگرش به دین از منظر نگاه امام در حوزه مسایل زنان، به دست می آید و می تواند مبنای داوری ما در دیدگاه امام نسبت به این دست مسایل قرار گیرد. نکته لازم به ذکر این است که آنچه در اینجا به عنوان اصول نگرش حضرت امام ارائه شده است تنها سرفصلهای عمده در این مبحث است و بنای بر استقرای کامل و ارائه جامع همه آنچه می تواند به عنوان یک اصل و معیار در این زمینه به شمار رود نبوده است. آن کار که تلاشی مفید و راهگشا نیز خواهد بود نیازمند فرصتی بیشتر و مجالی متناسب با خود است. در این فرصت فقط به دوازده محور پرداخته شده است.
چه اینکه ، شرح و بسط و مستندسازی همین الگوها نیز مجالی بیشتر نیازمند است، به ویژه کار مستندسازی این اصول و الگوها از نقطه نظر منابع دینی و ادله و نصوص قرآنی و حدیثی که در اینجا به ذکر نمونه هایی محدود بسنده شده است؛ در حالی که می دانیم نوعاً پشتوانه دیدگاههای حضرت امام به ویژه آنگاه که به عنوان پژوهشگرانی که به مستندسازی مواضع و دیدگاههای آن عالم فرزانه می پردازند نوعاً حجم زیادی منابع و ادله در اختیار دارند که در تحقیقات خود می توانند از آن بهره برند. البته از انسان وارسته و پراستعدادی که حدود 80 سال از عمر شریف خویش را در شناخت اسلام و درک حقایق آن و دانش شهودی همراه با تعهد و تعبد کامل به موازین و آموزه های دین پرداخته است و آن همه مشمول توفیق و عنایت الهی قرار گرفته است نیز چیزی جز این انتظار نمی رود که قلم و قدم او و بیان و حرکت او، ترجمان حقایق دینی و احکام شریعت مقدس باشد.
4- الگوهای ارائه شده، به سلیقه نویسنده در سه بخش آمده است؛ یکی حوزه کلام و انسان شناسی، دیگری خانواده و تربیت و سومی جامعه و فرهنگ می باشد. این تقسیم بندی هر چند بر اساس همخوانی نسبی میان مباحث هر بخش صورت گرفته و مناسب دانسته شده است ولی امری ناگزیر نیست و می تواند به گونه یا گونه های دیگر تقسیم شود؛ هدف، دسته بندی مطالب و توجه دادن به نوع گرایش سرفصلها و عناوین مورد بحث بوده است ونه بیشتر.
آرزو و حتی گمان نویسنده این است که این مجموعه بتواند چارچوبی از نگاه و اندیشه حضرت امام در حوزه مسایل زنان را ارائه دهد و ملاکهایی را برای تبیین موضوعات جزئی‌تر و نیز ارزیابی عملکرد اجتماعی و روند جامعه انقلابی ما در این خصوص پیش روی نهد و در کنار دیگر مباحث ویژه نامه، «خط امام» را در این دست مسایل هر چند به اجمال ترسیم کند. ان شاء الله.

بخش اول
 

یکم : انسان شناسی و کلام انسانیت ، عنصر مساوی و مشترک
یکی از الگوهای اساسی در دین شناختی مسایل زنان، که می توان با نگرشی کلامی از آن سخن گفت این اصل است که زن و مرد در حقیقت انسانی و آنچه وجه تمایز میان این حقیقت با سایر «انواع» می باشد، هیچ تفاوتی ندارند. هر دو از یک حقیقت مشترک سرچشمه گرفته و از یک حقیقت برخوردارند و آن همان است که این موجود دارای حیات را از دیگر جانداران جدا می سازد و حقیقت وجودی وی قائم و بسته به آن است. حقیقتی که در اشاره به آن از تعابیری چون «من»، «تو»، «او»، «خود»، «خویشتن» و «نفس» به صورت مطلق بهره می بریم. و همان که محور تعلق تکالیف و حقوق قرار می گیرد. آنچه آدمی را از دیگر انواع جاندار متمایز می سازد حقیقت انسانی او است و آنچه در مرحله تکلیف و مسئولیت، مخاطب قرار می گیرد همان حقیقت است، به عبارت دیگر همان حقیقتی که آدمی را در مرحله «تکوین» و شکل گیری حقیقت وجودی وی، اساس هستی او و مایه تمایز او است، همان حقیقت در مرحله «تشریع» و مسئولیت دهی و پاسخگویی نیز ملاک و مخاطب قرار می گیرد و «تکلیف» متوجه او می شود و اعضا و جوارح تنها ابزاری برای عمل به تکلیف هستند. قرآن کریم در هر دو مرحله ، به صراحت تفاوت میان زن و مرد را نفی می کند؛ هم آنگاه که از جایگاه انسانی زن و مرد در مرحله
شکل گیری حقیقت وجودی آن دو سخن می گوید، منشأیی مشترک و حقیقتی یکسان را یادآورد می شود و هم در مرحله اصل تکلیف و عمل، آن دو را به عنوان عنصر انسانی مخاطب می سازد و در مقام ارزشگذاری و پاداش عمل یکسان می نگرد. قرآن کریم هر دو نکته را در این آیه جمع کرده ا ست :
«یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی وجعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقیکم.»(5)
بخش نخست آیه اشاره به خاستگاه اولیه آدمیان دارد که همه از یک نر و ماده آفریده شده اند و بخش نهایی آن ملاک ارزشگذاری و برتری آدمیان علی رغم داشتن حقیقت مشترک را بیان می کند. ملاکی که کاملاً در اختیار و به اراده خود آنان است؛ یعنی عمل، اگر تفاوتی هست نه به خاستگاه و حقیقت مشترک آن دو، بلکه به واقعیات و ارزشهایی بر می گردد که با کمال اختیار و خواست خویش به آن جامه وجود می پوشند. قرآن کریم در جای دیگر، پس از آنکه نحوه نگرش خردمندان به آفرینش آسمانها و دستاورد نگرش اندیشمندانه آنان همراه با خضوع و کرنش در مقابل حضرت حق و اندیشناکی آنان از عمل خود که موجب نگرانی ایشان نسبت به آینده است و در نتیجه پناه جستن به ذیل رحمت و غفران الهی را بازگو می کند، پاسخ خداوند را این گونه بیان می فرماید :
«فاستجاب لهم ربّهم انی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی بعضکم من بعض»(6)
«خدایشان خواسته آنان را اجابت کرد که من عمل هیچ عمل کننده از شما را، مرد باشد یا زن، ضایع و تباه نخواهم ساخت، همه از هم هستید.»
این همان حقیقت و اصل است که حضرت امام خمینی بر آن تأکید دارد. آنجا که می فرماید :
«تاریخ اسلام گواه احترامات بی حد رسول خدا(ص) به این مولود شریف [حضرت فاطمه(س)] (است تا نشان دهد که زن، بزرگی ویژه‌ای در جامعه دارد که اگر برتر از مرد نباشد کمتر نیست.))(7)
قرآن کریم نه تنها بر یکسانی میان زن و مرد ـ در حقیقت انسانی ـ تأکید دارد بلکه اساساً آن را یکی از نشانه‌ها و آیات الهی همچون آفرینش آسمانها و زمین آفرینش اصل آدمی و تفاوت زبانها و رنگهای آدمیان می‌شمارد و در ردیف برشماری آیات الهی به یکسانی میان زن و مرد از نقطه نظر انسانیت و حقیقت وجودی، اشاره می‌کند و همین همسانی را مایه سکونت و انس و الفت می‌شمارد و اگر جز این بود چگونه می‌توانست دستمایه سکونت و آرامش غریزی آدمیان باشد:
«و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودّة، انّ فی ذلک لایات لقوم یتفکّرون»(8)
تعبیر «مَن، اَن ، فِسَّکِم» یعنی آفرینش از حقیقت و جنس خودتان، هم از آیات الهی است، هم مایه سکونت آدمی است، و هم دستمایه اندیشه ورزی اندیشمندان. به همان سان که آفرینش آسمانها و زمین مایه و زمینه اندیشه آنان و دستیابی به ایمان برتر و حقایق بیشتر است، یکسانی و همسانی زن و مرد نیز چنین دستمایه‌ای را برای اندیشه ورزی آنان را فراهم ساخته است.
حضرت امام در تأکید بر همین حقیقت در جای دیگر می‌فرماید:
«از [نظر] حقوق انسانی، تفاوتی بین زن و مرد نیست زیرا که هر دو انسانند و زن حق دخالت در سرنوشت خویش را همچون مرد دارد. بلکه در بعضی از موارد تفاوتهایی بین زن و مرد وجود دارد که به حیثیت انسانی آنها ارتباط ندارد.»(9)
بنابراین هر آنچه که در تعارض با این حقیقت مسلم قرآنی و اسلامی باشد حتی اگر در منابع دینی یا تاریخی جای گرفته است نمی‌تواند مورد قبول باشد. وقتی آیات متعددی که فقط بخشی از آن در اینجا آمد، زن و مرد را در حقیقت و هویت انسانی یکسان می‌شمارد و خاستگاه آن را یک زن و یک مرد به یکسان معرفی می‌کند، دیگر زن را نمی‌توان فقط به عنوان یک «حامل» و «ظرف» وانمود کرد.
چه اینکه پذیرفته نیست در مقام تحقیر شخصیت انسانی زن و کاستن از وزن حقیقت و هویت وجودی وی، او را طفیلی و زائده‌ای از گل وجودی حضرت آدم (ع) بشماریم. حتی اگر در ظاهر برخی متون دینی آمده باشد. و از همین روی است که می‌خوانیم امام صادق (ع) وقتی با چنین گفته‌ای ـ و باید گفت با چنین خرافته‌ای ـ مواجه می‌شود به شدت برخورد می‌کند. ملاحظه فرمایید این روایات را که زراره، آن محدث و عالم فرزانه، نقل می‌کند :
«سئل ابوعبدالله (ع) عن خلق حوّا و قیل له: انّ اناسا عندنا یقولون: ان الله عزّ و جلّ خلق حوّا من ضلع آدم الایسر الاقصی، فقال: سبحان الله و تعالی عن ذلک علوّا کبیرا! یقول من یقول هذا: ان الله تبارک و تعالی لم یکن له من القدرة ما یخلق لادم زوجة من غیر ضلعه ؟! و یجعل للمتکلم من اهل التشنیع سبیلا الی الکلام ان یقول : انّ آدم کان ینکح بعضه بعضا اذا کانت من ضلعه! ما لهوئلا؟! حکم الله بیننا و بینکم ....»(10)
کسی از امام صادق (ع) درباره آفرینش حوّا پرسش کرد و گفت: ما دسته‌ای مردم را داریم که می‌گویند: خدای عز و جل، حوا را از آخرین دنده چپ آدم آفرید . امام صادق (ع) فرمود: خداوند از این سخن براستی که منزه و برتر است. آیا کسی که این حرف را می‌زند، معتقد است که خدای تبارک و تعالی توان نداشت که برای آدم، همسری را غیر دنده او بیافریند؟ و راه را برای سرزنش گران باز می‌کند تا بگویند : آدم اگر همسرش از دنده او بوده است پس خودش با خودش آمیزش می‌کرده است ؟! این گویندگان را چه شده است؟! خدا میان ما و آنان داوری کند...».

دوم : خوشبختی ، فرا راه همه
 

از بدیهی‌ترین الگوهای دین شناختی، در باورهای دینی، یکسانی زن و مرد در دستیابی به هدایتی است که در منطق دین مایه خوشبختی واقعی است. راه سعادت به روی همه گشوده است. کالای خوشبختی در بازار ایمان و عمل، در معرض گزینش و خرید همگان است، بی هیچ تفاوتی میان مرد و زن. قرآن و اساساً دین، مایه هدایت «انسان» است و انسان است که مخاطب آیه‌های هدایت و سعادت است و جنسیت از عوارض بیرونی و خارج از مقام تکلیف به «هدایت» و تشویق به کسب «سعادت» است . قرآن خود را «هدیً للناس» می‌شمارد. چه اینکه خود را «هدیً للمتقین» می‌داند و تقوا پیشگی را در انحصار هیچ کس نمی‌داند. آدمی، بی هیچ تفاوتی میان زن و مرد، مکلف به هدایت است. آدمی در طریق هدایت، راهی جز «تقوا» ندارد و مگر هدایت جز تقوا و خداباوری و خداترسی و خداخواهی چیز دیگری است. آدمی، چه زن و چه مرد، می‌تواند آرزومند، سعادت جاودانه باشد. این راهی است که او بر می‌گزیند: «انا هدیناهِ السبیل، اما شاکرا و اما کفوراً »(11)
و این، چنان اشاره شد، از قطعی‌ترین و بدیهی‌ترین آموزه‌های دینی و عقلی است. جز این در نظام آفرینش که آفریدگار آن آدمی را از سر حکمت، و با اختیار و اراده عمل و نمایاندن راه و بشارت و انذار آفریده است، نمی‌تواند باشد.
یکی از تعبیرهای زیبای قرآن درباره سعادت حقیقی که ادیان الهی همه به آن سو فرا خوانده‌اند «حیات طبیه» است؛ زندگی پاکیزه. چه اینکه پاداش بهشت که «جزای احسن» الهی است بیان دیگری از این سعادت جاودانه است. قرآن کریم در چند جا به صراحت به گونه‌ای تشویق آمیزی و در قالب ارائه یک اصل، توجه می‌دهد که کسی «عمل صالح» را از سر ایمان به جای آورد، چه مرد باشد چه زن، به آن «حیات طیب» و به آن «جزای احسن» خواهد رسید و ذره‌ای درباره او ستم نخواهد شد. این آیات همین حقیقت تردیدناپذیر را بازگو می‌کند: «من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو موئمن فلنحیینهِ حیاة طیبة و لنجزینّهم اجرهم باحسن ما کانوا یعلمون».(12)
«و من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو موئمن فاولئک یدخلون الجنة یزرقون فیها بغیر حساب»(13)
«و من یعمل من الصالحات من ذکر او انثی و هو موئمن فاولئک یدخلون الجنة و لا یظلمون نقیرا»(14).
از این روی طی مراحل رشد و ارتقای به مراتب بالاتر انسانی و دستیابی به کمالاتی که مسیری برای وصول به «حیات طیبه» و (جزای احسن) الهی است، امری انحصاری نیست. «عمل صالح» عمل مردانه نیست. کما اینکه «ایمان»، امری مردانه نیست. به همین حقیقت و به امکان طی منازل انسانی و کمالات وجودی اشاره دارد این سخن امام که می‌فرماید :
«برای زن ابعاد مختلفی است. چنانچه برای مرد و برای انسان. این ورق صوری طبیعی نازل‌ترین مرتبه انسان است و نازلترین مرتبه زن است و نازلترین مرتبه مرد است. لکن از همین مرتبه نازل حرکت به سوی کمال است. انسان موجود متحرک است، از مرتبه طبیعت تا مرتبه غیب، تا فنا بر الوهیت».(15)
اگر راه رشد و کمال یابی برای همه گشوده است، قهرا جلوه‌های رشد و زمینه‌های اجتماعی آن نیز در انحصار قشری خاص نیست. هر آنچه در دستیابی به آن «حیات طیب» که قرآن به صراحت همه مؤمنان را به آن فرا خوانده است، دخالت دارد، مشترک میان زن و مرد است. «یا ایها الذین آمنوا استحیبوا الله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم». (16). عبادت و کرنش در مقابل خداوند از آن همه است، دانش و هنر از آن همه است. بروز و ظهور تواناییها و استعدادهای آدمی از آن همه است.
«در علم و تقوا کوشش کنید که علم به هیچ کس انحصار ندارد، علم مال همه است، تقوا مال همه است و کوشش برای رسیدن به علم و تقوا وظیفه همه ماست و همه شماست».(17)

سوم : عاطفه ، نقطه عطف زندگی
 

در تبیین چارچوب نگرش حضرت امام به مسایل زنان، نوع نگاه و تحلیل ایشان نسبت به موضوعی که همواره در تحلیل برخی تفاوتهای حقوقی میان زن و مرد، به عنوان یکی از ویژگیهای بانوان مورد استناد قرار می‌گیرد قابل توجه است و می‌تواند به عنوان یک اصل در دین شناختی مسایل زنان و تحلیل شخصیت انسانی آنان از منظر امام مورد توجه قرار گیرد. قوت عاطفه و گستره احساسات در بانوان که برخاسته از لطایف اولیه روح و متناسب با برخی موقعیتهای ویژه آنان است، در مقایسه با قوت عقلانیت معاش و خطرپذیری مردان، واقعیتی است که به صورت نوعی و اجمالاً انکار ناپذیر است و این خود نشان از حکمت بالغه الهی در تدبیر امر آفرینش و سامان یافتن معاش آدمیان و احساس نیاز متقابل و نقش پذیری تکمیلی آنان، دارد. به عنوان مثال، تربیت رشد فرزند و آمادگی برای پذیرش آن همه دشواری از نقطه سرآغاز تا بزرگ شدن فرزند قدم گذاشتن به جامعه دشواریهای دوران حمل و بیدار خوابیها و رسیدگی به امر تغذیه و نظافت وی به انگیزه و توان و تحملی بیش از آنچه عقل و تدبیر و حسابگری خرد پدید می‌آورد نیاز است. تنها عشق و عاطفه است که می‌تواند انگیزه و توان پذیرش آن همه دشواری را ایجاد کند و از آدمی، عنصری خستگی ناپذیر بسازد که فرهادوار کوه سختیها و ناگواریها وا دارد. عقلانیت تدبیر و خرد زندگی چنین نیست که برای همه آن مراحل و همه دشواریها و خطرپذیریها «تمکین» کند و به قول مولانا :
«پای استدلالیان چوبین بود / پای چوبین سخت بی تمکین بود»
این است که در سخن زیبایی از امام باقر (ع) به نقل فرزند بزرگوارش امام صادق(ع) این واقعیت را چنین می‌خوانیم:
«ان الله تبارک و تعالی جعل للمرﺋﮤ صبر عشرة رجال، فاذا حملت قوّة عشرة رجال اخری». (18)
«خدای تبارک و تعالی به زن، صبر و تحمل ده مرد داده است؛ و زمانی که باردار می‌شود، خداوند نیروی ده مرد دیگر را نیز به وی می‌دهد.»
پرواضح است که وجه روشن این توان، زور بازو و قدرت ماهیچه‌های بدن او نیست. بلکه همان لایه‌های زیرین روح و عمق جان او است که او را قوت می‌بخشد و در مقابل سختیها مقاوم می‌سازد. این مصداقی از همان حقیقت است که حضرت امام صادق (ع) در سخن راهگشا و تأمل برانگیز دیگری بیان فرموده است : «ما ضَعَفَ بَدَنٌ عَمّا قوًیَت. عَلیه النیة». (19)
«هیچ تنی، نسبت به آنچه که نیتی استوار و اراده‌ای قوی برای آن وجود داشته باشد، دچار ضعف و ناتوانی نمی‌شود.»
آنچه مکمل خرد حسابگر مرد در راه بردن و تمشیت امر زندگی است و موجب می‌شود زن در برخی صحنه‌ها که از توان و انگیزه مرد بیرون است به ایفای نقش بپردازد همان لایه زیرین روح و عاطفه عمیق وی است که نقطه عطف زندگی در بسیاری صحنه‌ها و مراحل است. و در واقع صحنه گردان این نقشها چیزی جز همان سرپنجه قوی و استوار و نستوه «عاطفه» زن نیست؛ همان که در رهنمود امام صادق (ع) قوت آن تا بیست برابر مرد شمرد ه شده است. و در سخن امام، چنان که خواهد آمد دارای «تحملی چون عرش» معرفی گشته است.
همین ویژگی روحی، وقتی در صحنه جامعه، در قالب صحیح خود به ایفای نقش می‌پردازد، جلوه‌هایی از آیت الهی و حکمت ربانی را، هم در «صحنه» و هم در «صحنه گردانی»، نشان می‌دهد. بارها حضرت امام از نقش «صحنه گردانی» بانوان در میدان مبارزه تا پیروزی سخن گفته‌اند که نمونه‌هایی را بازگو کردیم. آنچه زمینه‌ای شد که در نگاه امام از منظر عاطفه به عنوان نقطه عطف زندگی، به شخصیت زن و دین شناختی مسایل آنان بپردازیم، سخنی دیگر از آن بزرگوار است که جلوه دیگری از ایفای نقش عاطفه بانوان در «صحنه» است. و براستی چه کسی را سراغ داریم که وقتی از قوت عواطف و احساسات بانوان سخن می‌گوید در این سطح و به عنوان یک نقطه قوت و یک محور امتیاز، به تحلیل و تفسیر آن بپردازد؛ عاطفه‌ای که در خدمت جنگ و جهاد مقدس قرار می‌گیرد و ره توشه مجاهدانی می‌شود که در پشت جبهه و در واقع، در پشت صحنه، دستهای عاطفه و ایمان بانوانی را می‌بینند که نقش جهاد و پیروزی و شهادت را در دل آنان رقم می‌زنند:
«عواطفی که در بانوان هست مخصوص خودشان است و در مردها این عواطف نیست و لهذا آن چیزی که در پشت جبهه از روی عواطف از بانوان صادر می‌شود بیشتر و بالاتر و ارزنده‌تر است از آن چیزی که از مردها صادر می‌شود. به موجب عواطفی که بانوان دارند آنها برای جبهه کارهای بسیار مفید انجام داده‌اند و انجام می‌دهند و از همه مهمتر اینکه بانوان بعد از انقلاب با تمام کوشش و حفظ عفت و حفظ جهات اسلامی، هم قدم بلکه پیش قدم در امور کشور بوده اند.»

پی نوشت ها :
 

1- ایها الذین آمنوا ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا، انفال، آیه ، 29
2- الاسلام هومحکومه بشئونها ، والاحکام قوانین الاسلام، وهی شان من شئونها، بل الاحکام مطلوبات بالعرض وامور الیه لاجرائها وبسط العداله ، کتاب البیع، ج 2 ، ص 472
3- د.ک ‌: مهدی حائری یزدی، حکمت و حکومت ، ص 140- 145 و دیگر صفحات
4- ما خلق الله حلالا و لا حراما الا و له حدّ کدّ الدار، فما کان من الطریق فهو من الطریق ، و ما کان من الدار فهو من الدار حتی ارش اخدش فما سواه، و الجلده و نصف الجلده، خداوند هیچ حلال و حرامی را نیافرید مگر آنکه دارای حدّ و مرزی همانند مرز خانه است که آنچه مربوط به راه است جز راه است و آنچه مربوط به خانه است جز خانه است. حتی [به عنوان نمونه] غرامت یک خراش و موارد دیگر ویک تازیانه و نصف تازیانه نیز معین شده است؛ کافی ج 1 ، ص 59
5- حجرات ، آیه 13
6- آل عمران، آیه 190- 195
7- صحیفه نور، ج 3، ص 49.
8- سوره روم، آیه 21 .
9- صحیفه نور، ج 3، ص 49 .
10- من لا یحضره الفقیه، ج 3 ، ص 379.
11- انسان، آیه 3 .
12- نحل ، آیه 97.
13- مؤمن، آیه 40.
14- نساء ، آیه 124.
15- صحیفه نور، ج 6، ص 185 .
16- انفال ، آیه 24 .
17- صحیفه نور ، ج 19 ، ص 120، به مناسبت روز زن در جمع بانوان.
18- بحارالانوار ، ج 13، ص 241 .
19- همان، ج 7، ص 205.